یاسین، یا سید المرسلین

سوگند به قرآن حکیم، منشور فضل و فرهنگ و فرزانگی که تو پیام رسان آن پیروزمند بخشاینده به راهی بسامان و استواری، به سوی آنان که تبارشان بیم نیافتند و باور نپذیرفتند، تا حکم حق بر ایشان محقّق شد.
بر گردن گردنکشان زنجیر نهاده ایم تا سر بر فراز و چشم بر زمین دوزند. از پس و پیش ایشان پرده ای افکنده ایم تا نبینند که باورباختگانی خفته اند، نه خدا باورانی برشکفته تا از وی بهراسند. هشدارشان بدهی یا ندهی ایمان نمی آورند.
ما در گور آرمیدگان را بر می انگیزانیم و پیشینه ی ایشان را پیش چشم می آوریم، حتی نقش گام هایشان را بر می نگاریم و در کتابی روشن بر می شماریم.
از هم شهریانی یاد کن که دو پیامبر و سومین را هم دروغ زن انگاشتند و همسان و همسنگ خویش پنداشتند و به انکار ایشان نشستند.

رسولان تأکید ورزیدند:

ما پیام آوران اوییم، راهی جز به حق نپوییم و غیر از رضای او نجوییم.

و پاسخ شنیدند:

شما را بدشگون یافته ایم، اگر باز نایستید، سنگسارتان خواهیم کرد.

رسولان گفتند:

شگون بد از آن شماست که گروهی تجاوز پیشه و پند ناپذیرید.

آنگاه مردی از کرانه رسید که:

از فرستاده ی ره یافته و پیامبر نجات یافته پیروی کنید و جهالت نورزید.
پویندگانی که جز رضای حق نمی جویند و از شما پاداشی نمی طلبند و مرا نسزد از آفریدگاری که سرانجامِ هستی بدوست، پیروی نکنم و خدایی جز او بر گزینم.
به راستی چه کسی بلا گردان وشفیع من در ظلمات گمراهی خواهد بود؟! من پروردگار را باور دارم، سخن مرا بشنوید و راهی جز او مپویید.

به وی ندا دهند :

به بهشت برین داخل شو: (قیل ادخل الجنّة)

و سخنش این است:

کاش همشهریان من می دانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و تا چه پایه گرامی داشته است.

و در آن روز، هرگز:

سپاهی از آسمان نمی فرستیم، بل بانگ مرگبار یگانه ای، پرده ی خاموشی بر ایشان می افکند. دریغا پیامبری نیامد، مگر ریشخند اینان بدرقه ی راه آنان شد.

آیا نمی اندیشند که چگونه:

به کفِ نسل های پیشین جواز زندگی و پروانه ی مرگ سپردیم، سپس آنان را فرو گرفتیم و احضارشان کردیم.
مگر نه این که زمین فسرده ی مرده را به عنوان عبرتی پیش چشم ایشان زنده کردیم تا بر کنار چشمه ساران و باغ هایی از خرما و انگور و گونه های فراوان، میوه های رنگارنگ برگیرند و سپاس بگزارند. منزه خدایی که گونه ها و زمین و ایشان و آنچه را نمی دانند و نمی شناسند، آفرید.
از چه رو نمی نگرند پرده ی ظلمت و پدیده ی شگرف شب را که در آن می آرامند و چگونه روز را از آن بر می کشیم، و خورشید را با قراری معیّن و قاعده ای مدوّن که فرمان پذیرفته و جریان یافته ی پروردگار پیروزمند فرزانه است.
مگر نه آنکه منزلگاه ماه را مقرّر داشته ایم ؟
نه سزاست که خورشید به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی گیرد که هر یک در سپهری دوّار شناورند. هم شما و هم توشه ی شما را در کشتی بر سینه ی آب نشانده ایم. اگر غرق شوید، فریادرسی جز خدا ندارید.

بارها ندا داده اند که:

از گذشته و حال پند گیرید و پروا پیشه کنید تا مشمول رحمت حق شوید، اما نشانه ای نیامد، جز آن که روی برتافتند و به بیراهه شتافتند !
از روزی خویش ببخشید، گویند: اگر خدا می خواست، خود به بندگان می خوراند، بی شک اینان در گمراهی ژرف اند و مدام وعده ی قیامت می طلبند.
هر آینه در ستیزند تا بانگ مرگبار یگانه ای فرو گیردشان، پیش از آن که وصیّتی کنند یا به نزد خانواده ی خویش باز گردند.
در آن هنگام که با دمیدن «صور» از گور در آیند و به جانب حق رانده شوند، گویند: ای وای بر ما، چه کسی ما را از خوابگاه هایمان برانگیخت، این همان وعده ی راستین خدا و سخن صادق رسولان است که باور نداشتیم.

و آن ندا،آری!

جز بانگ مرگبار یگانه ای نیست که همگان را نزد من حاضر می سازد.

و آن روز

ستمی به احدی نرود که جزای عمل خویش پیش چشم می چشند.

و بهشتیان

با ترنّمی در سایه ساران و بر اورنگ (بالش ها) با همسرانی چون مروارید غلتان و میوه های دلخواه به خوشی و خرمی می زی اند.
درود پرودگار مهربان بر شما (که از قید علایق گسسته و به حق پیوسته اید.)

و ندا شنوند که:

ای گنه کاران از نیکوکاران دور شوید، مگر نه این که پیش تر با شما پیمان بسته بودم، شیطان را
نپرستید و مرا فرمان برید، اگر عقل در کار داشتید، شما را گمراه و بی راه نمی کرد.
و این همان جهنم موعود در برابر کفر شماست، به آن درآیید.

و در صحرای محشر:

بر دهان شما مهر می نهیم، که دست ها و پاها، گواهی صادق بر اعمال شمایند.
به راستی اگر نابینا محشور شوید چگونه بر صراط می نگرید؟ و اگر مسختان گردانیم چگونه به پیش و پس حرکت می کنید؟
مگرنه این که به هرکه عمر دراز داده ایم، خلقتش را واژگونه کرده ایم؟ چرا خرد نمی ورزید؟
به پیامبر شعر نیاموخته ایم و شایسته او هم نیست، بل قرآن منشوری روشن برای بیدار دلان و عِقابی مبرهن برای کافران است.

دمی بیندیشید که:

چگونه چهارپایانی آفریده ایم و رام شما کرده ایم و سودهای فراوان وآشامیدنی های بسامان فراهم ساخته ایم تا هم مرکب شما باشند و هم روزی شما!
از چه رو سپاس نمی گزارید و برای خدا همتا می تراشید و به غیر او التجا می برید؟
ای پیامبر، سخن آنان تو را اندوهگین نسازد که بر پنهان و آشکار ایشان آگاه و چیره ایم!

چرا تأمل نمی کنند که:

ایشان را از نطفه ای آفریده ایم که امروز برای ما مثل می زنند و می ستیزند و خویشتن را به فراموشی می سپارند و مدّعی اند که قادر به گرد آوری استخوان های پوسیده ی آنان نیستیم.

ای پیامبر بازگو:

همان که نخست بار شما را آفرید، دگر بار نیز می آفریند که بر هر آفرینشی تواناست، مگر نه این که از درختی سر سبز شراره ای سرکش برمی کشد؟
آیا آن که آسمان ها و زمین را آفرید، توان آفرینشی چون شما را ندارد؟ که اگر اراده کند ندا سر دهد که:
موجود باش، بی درنگ می شود.
و منزه است خدایی که ملکوت هر چیز در کفِ با قدرت و پر صلابت اوست و بازگشت همه به سوی او.
منبع: نشریه بشارت، شماره ی 70